متینمتین، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

متین طلا

بزرگ شدن و اداهاي جديد+شيرين زبوني

پسرم قبل از اينكه تو به دنيا بياي با مامانايي  كه بچه داشتن صحبت ميكردن هميشه ميگفتن تا وقتي بچه ها كوچيكن  آدم راحته وقتي بزرگ ميشن دردسراشونم باهاشون بزرگ ميشه تا اينكه اين  حقيقت با به دنيا اومدنتو برام نمايان شد تا كوچيك بودي خداييش خيلي اذيتم نميكردي  ازنظر خورد و خوراك حداقلش اين بود كه ميتونستم با زور بهت غذا بدم ولي الان كه ديگه اصلا زورم بهت نميرسه تا چند وقت پيش فكر ميكردم به خاطر بازيگوشيته كه ي جا  بند نميشيو من بايد با زور بهت غذا بدم  ولي الان به اين باور رسيدم كه خودت نميخواي باهام همكاري كني سر هر وعده غذاييت من حسابي حرص ميخورم  انقدر كه ...
19 مرداد 1393

سفر به شمال

پسرم براي تعطيلات عيد فطر قرار شد كه با خانواده مادري بابا بريم شمال ويلاي دايي بابا چون عمه اينا هم از كانادا برگشتن براي  هميشه گفتيم كه بريم و با هم خوش بگذرونيم سه شنبه ظهر روز عيد فطر اولين عيد مامان فلور اينا بعد از فوت مامان فيروزه بوداونروز ناهار رفتيم خونه مامان فيروزه خدا بيامرز عصرم اومديم خونه تا وسايلمونو جمع كنيم تا آخر شب راه بيفتيم به طرف شمال براي شام رفتيم خونه مامان فلور تا آخر شب از اونجا راه بيفتيم ساعت ١٢شب راه افتاديم ولي  از اونجايي كه جاده شلوووووووووغ بود ١٠صبح رسيديم سفر خوبي بود ولي به خاطر گرما زياد بيرون نميرفتيم واز اونجايي هم كه حسابي جمعشون جم...
18 مرداد 1393

كلاس خلاقيت

متين جونم بلاخره بعد از يك ماه دوري از خاطرات نوشتن اومدم تا انشاالله مطالب عقب افتاده رو برات بنويسم ببخشيد اين چند وقت واقعا حوصله اي براي نوشتن نداشتم از ي طرف ماه رمضون بود و از ي طرفم فوت مامان فيروزم هيچ دل و دماغي براي نوشتن برام نزاشته بودحالا سعي ميكنم كه جبران كنم حالا بريم سر اصل مطلب قبل از ماه رمضون من و  خاله نرگس شما رو كلاس خلاقيت ثبت نام كرديم تو ماه رمضون كلاساتون شروع شدو برديمتون اين اولين تجربه كلاس رفتنت بود واقعا لذت بردي چون هر سري كه ميرفتيم كلاس بعدش دوست داشتي بازم بري  ...
12 مرداد 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به متین طلا می باشد